سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفتهاى یا دیدهات باز است ؟ گفتم دیدهام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمىاند که زمین را گستردنى خود گرفتهاند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساختهاند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بندهاى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفتهاند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
دلنوشته
می دونم...
سه شنبه 89 تیر 15 , ساعت 7:39 عصر
می دونم دلت قشنگه بگذار صداش را بشنوم
به زیر چتر قشنگش خودم را قایم کنم
می دونم دلت یه روزی واسه ی من تپیده
حالا دیگه برق نگاههای قشنگت خیلی روشنه
دیگه وقتی که میری اهنگ گامهای رفتنت برام خیلی دلگیره
اخه اهنگ صدات موسیقی دنیای رویاهام شده
اره بودنت برام بزرگترین ارزو شده
اما وای اگه یه روز پاییز از شهر عشق ما گذر کنه
باد پاییز بوزه موسیقی شهر من را خراب کنه
برق رعدش بزنه برق چشمهات را گم کنه
توی دلت خزون بیاد من را از یادت ببره
چتر قشنگت تشکنه من را بی پناه کنه
شبنمهای عشقمون تو بارون پاییز گم بشه
وای اگر بود ن با تو ارزوی محال بشه
وای اگر خزان بیاد تا حقیقت اخر بشه
بیا با هم دعا کنیم خزان چیزی از ما ندونه
شاید از دعای ما پاییز راه اینجا را گم کنه
* قلمدون*
نوشته شده توسط
قلمدون
|
نظرات دیگران [ نظر]
درباره وبلاگ
قلمدون
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز:
53
بازدید
بازدید دیروز:
16
بازدید
بازدید کل:
86229
بازدید
شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دعا
[2]
.
تولد
.
نوشته های پیشین
شعرمن
شروع
منتخب از اشعار« انسی»
دلنوشته های قلمدون
خاطره
متن ادبی
خرداد 89
فروردین 89
شهریور 89
آذر 89
خرداد 90
دی 89
آذر 90
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
اسفند 91
اردیبهشت 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
اسفند 92
فروردین 93
لوگوی وبلاگ من
لینک دوستان من
دست خط...
عصر پادشاهان
.: شهر عشق :.
عشق
Manna
عکس فوری
قلمدون
معرکه همون قلقلک
دهکده ی خنده
فتوبلاگ وصال
جارقد
اشتراک در خبرنامه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تماس دوست قدیمی
نوزاد دوستم(بردیا کوچولو)
باز هم لطف خدا
دیدار داماد عمو
اندیشیدن به خدا
دیداری شیرین
[عناوین آرشیوشده]